بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از حدود سه چهارسال، باز برمیگردیم به شبهای تنهایی و صدای تق تق کیبورد که حرفای نگفته رو بی اختیار روی صفحه ی اینجا حک میکنه.
احساسم از برگشتن توصیف ناپذیره.
باشد که فرصت نوشتن و خلوت کردن بیشتر از اینها فراهم شود.
هنوز نوشتنم نمیادنمیدونم قراره چی بنویسم اما گاهی صفحه وبلاگ رو باز میکنم که به رفقا سر بزنم و میبینم که چقدر دور افتادم از فضای نوشتن.
راستش توی این اوضاع شیر تو شیر مملکتمون و تنهایی های روز و شب من با دخترک، اومدن یه مهمون که چنتا وجه اشتراک باهاش داشته باشی از نعمتای بزرگیه که نمیشه وسعتش رو ذکر کرد.
بعد مدتها دیوان حافظ و اشعار فاضل رو تورقی کردیم با حضرت دوست. و چه بغضی در گلو خفه میشد از یادآوری دوران شیرین نوجوانی ام.
دورانی که دیوان وحشی رو، اشعار پروین و کتاب قطور سهیلی رو از کتابخونه به دوش میکشیدم و سعی میکردم به موعد بازگشت کتابا نرسیده، شعرای دلنشینشون رو یادداشت کنم.
دلم عجیب گرفت.
دلم شعر خواست و شعرخواندن.
بعد از تولد دخترک، دیگه واقعا از خودم فاصله گرفتم.غرق شدم توی دنیای مادرانگی. نه اینکه جای الانم بد باشه، نه. اما تمام من نیست.
درباره این سایت